♥●•٠•˙ شهر عشق ˙•٠•●♥


 

 

شک نکن,


" آینــــده ای " خواهـــم ساخت که ,


" گذشتــــه ام " جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...!


قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!


برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,


آنـــقـــدر خوشبــ♥ـخت می کنــــم کـــــه ,



به هـــر روزی که جــای " او " نیـستـی به خودت " لعنـــت "
بفـــرستـی...!


میگویند... به زنـان نباید بال و پر داد.....میپرد!
اما زنان فقط پرواز های عاشقانه را دوست دارند...!( بی دلیل نمیپرند)
میگویند... به زن نگویید دوستت دارم....خودش را میگیرد!!!
اما زنان (فقط)..دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند!
میگویند... نباید به زنــان توجــه زیاد کرد.. خودشان را گم میکنند.
اما زنان وقتی گم میشوند....که عشقشان.....بی توجهی کند.
| | ♫♫♫ FRENZID ♫♫♫ | Oηe CM

یه روز دختری از دوست پسرش پرسید .. من خشگلم ؟ 
پسره گفت نه!!! 
باز سوال کرد تو منو دوست داری 
پسره گفت نوچ!! ب
از دختره حالش گرفته شد. 
واسه اخرین بار سوال کرد. 
گفت اگه بمیرم واسم گریه می کنی؟؟؟ 
پسر گفت اصلا!! 
یهو دختره اشک تو چشماش جمع شد. 

این دفعه پسره دختر رو بغل کرد و گفت:
تو خوشگل نیستی تو زیبا ترینی…*
دوست ندارم چون عاشقتم….. *
اگه بمیری گریه نمی کنم منم میمیرم...
 

گـرمـ| یـعـنـے : . . . .

نـفـس هـ|ے تــو . . . ♥ כسـتــــــ هـ|ے تــو . . . ♥ آغــوش تــو . . . ♥

مـטּ بــہ "خـورشـےכ " |یـمـ|טּ نـכ|رم. . . 


مـُــخـ|طـَـبـــ M ♥ )


من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :

هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را 

هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو 

هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم 

و در آخر هر دو پی بردیم 

تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو 

آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود …
 

 

تنهایی

یعنی ...درگیر دوست داشتن کسی باشی که 

دوستت نداره!!


 

کابوس امشبم شده ای تو؛

دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد

و حال میگوید برو...

تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم!

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

در زندگی به هیچ کس اعتماد نکن

آیینه با تمام یک رنگیش

دست چپ و راست را

به تو اشتباه نشان می دهد...

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

می گویند:

 خوش به حالت!

 از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی … !

 نمی دانند بعضی دردها

 کمر خم می کنند، نه ابـرو...! 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

ای کاش که من پیر شوم در بفلت

 با دست تو زنجیر شوم در بغلت

 پرواز پر از حس رهایی ست ولی

 ای کاش زمین گیر شوم در بغلت

  

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

 

 

بقیه عکس ها در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

آرزو دارم فراموشت کنم اما چگونه؟

 از نهیب سینه خاموشت کنم اما چکونه؟

 آروز دارم در آغوشت کشم من بی مهابا

 دست خود را حلقه بر دوشت کنم اما چگونه؟

 دست هایت را بگیرم پیش چشمانت بمیرم

 زلف خود را همچو تن پوشت کنم اما چگونه؟ 

سر به دامانت گذارم تا که جان در سینه دارم

 خواب نازی در کنج آغوشت کنم اما چگونه؟

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

 

می ‌روم اما نمی‌پرسم ز خویش

 ره کجا؟ منزل کجا؟ مقصود چیست؟

 بوسه می ‌بخشم ولی خود غافلم

 کاین دل دیوانه را معبود کیست

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

پاییز را دوست دارم
بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام . . .
غم انگیز است پاییز
و غم انگیزتر
وقتی تو باشی
من برگ‌ها را با خیالَ‌ت
تنها قدم بزنم . . .

 

 

 

می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد

از پنـهان کردن

دردی که در صـدایم می پیچـد ُ

اشکی که در نگاهـم می چرخـد

آخر همه مـی داننـد

سـرما خورده ام . . . !

 

 

باغ ای باغ قشنگ
باغ ای رنگارنگ
کاش میدانستی
تکسواری هم از باغ گذر خواهد کرد
تکسواری که قدمهایش هراس انگیز است
نام آن « پائیز » است

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

 

 

هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم

 

که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی 

 

ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …

  

با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …

 

مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است

 

آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد

  

تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …

 

ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند

  

لعنت بر دوراهی ها …

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |


 

 

وقتی مرا بغــــــــل میکنی

چنان جاذبه ی آغوشـــــت

به جاذبه زمین غلبـــــه میکند

که روحم به پــــرواز در می آید…

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

دختري پشت يك 1000 تومني نوشته بود:

 

پدر معتادم براي همين پولي كه دست توست مرا يه

 شب به دست صاحب خانه مان سپرد

 

خدايا تو چقدر ميگيري كه بگذاري شب اول قبر قبل از

 اينكه  تو ازم سوال كني من ازت بپرسم؟

 

چرا؟..................

 

 
نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

 

 

 

               نميخوام باور كنم ندارمت

 

من تو را به دلم قول داده‌ام نگذار بد قول شوم....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

من.... 
لحظه ها را در پی اصوات دلنواز تو.... 
اصوات را در پی کلمات عاشقانه تو... 
عاشقانه ها را در پی لمس دستان تو.. 
دستانت را در پی گرمی دنیای تو... 
و دنیا را در پی لحظه ای با تو بودن... 
قدم میزنم...... 
من برای با تو بودن قدم میزنم

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

دروغ !

 

تنهایی کجایی

چرا باز تنهام گذاشتی

 مگه نگفته بودم تنهایی تو تنهام نزار

میون این دلتنگی هام تو یارو همدمم باش

حالا کجایی بیا باز پیشم که جز تو همدمی ندارم

تنهایی اشکامو در آوردی چرا این دلشکسته رو تنها گذاشتی

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط عليرضا| |

 

 

 

مـــــن


از تمامـ ــ آسمـــان

 
یکــــ بــــاران را میخواهمـــــ ...


و از تمــــام زمیــــن


یکـــ خیابانـــــ را...


و از تمــ ــامـ ـ تـــ ــو


یک دستـــــ


که قفــــل شده در دستـــ مـــــن

 

 

خدایــــــــــــا التمـــــــــــاست مــــــی کنـــــــــم
همــــــه دنیــــــــــایـــــــت ارزانــــــــــیِ دیگــــــــــــران !
ولــــــــــــــــی ;
آنــکـــــــــــه دنـیــــــــــایِ من اســــــــــت…..
مـــــــــــــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نبــــــــــاشـــد ….. !!

 

 

عکس عاشقانه زوج های عاشق (4)

هرچه پیش آمد

هر اتفاقی افتاد

فراموش نـــــکــــــــن که دوسـتـــــتـــــــ داشته ام

که دوستت دارم

و هیچ کس

هیچ کجا

هیچ وقت

نمی تواند گرمایی را که تو به لحظه هایم بخشیدی

تکرار کند . .

 

نوشته شده در برچسب:نيوشا ضيغمي,ساعت توسط عليرضا| |

شیشه ای میشکند

                           یک نفر می پرسد
که چرا                              
             شیشه شکست؟
     یک نفر میگوید:                                                
                                        شاید این رفع بلاست                                   
دیگری میپرسد               
                      شیشه پنجره را باد شکست؟

 

دل من سخت شکست                    
                     هیچ کس هیچ نگفت
      غصه ام را نشنید
 از خودم می پرسم:                                  
    

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟!



در این دنیا تک و تنها شدم من،

گیاهی در دل صحرا شدم من،

چو مجنونی که از مردم گریزد،

شتابان در پی لیلا شدم من...

چه بی ثمر می خندم،

چه بی ثمر می گریم،

به ناکامی چرا رسوا شدم من،

چرا عاشق چرا شیدا شدم من،

من آن دیر آشنا را میشناسم،

من آن شیرین ادا را می شناسم،

من آن زود آشنا را می شناسم،

محبت بین ما کار خدا بود،

ز اینجا من خدا را می شناسم،

خوش آن روزی، که این دنیا سر آید،

قیامت با قیام محشر آید،

بگیرم دامن عدل الهی،

بپرسم کام عاشق کی بر آید؟؟؟

 

فدای مهربونی هات اگه دلم به خاطرت شکست، برو فدای خنده هات، گریه اگه راه چشام و بسته، رفتی من و با غصه ها تو بی کسی تنها گذاشتی، اما اینجا یکی عاشقونه به یاد تو نشسته، مثل پرنده ها یه روز عاشق پر زدن شدی، تو پرزدی به آسمون، من موندم و بال و پر شکسته، حالا تو تنگیه قفس، بغض بزرگی تو گلوم نشسته، فدای گرمیه صدات اگه صدام از عشقت و گرفته...

نوشته شده در برچسب:نيوشا ضيغمي,ساعت توسط عليرضا| |

 

گفتم

نمیدانم که در قید چه هستی
طرفدار خدا یا بت پرستی
نمی دانم در این دنیای محشر
به چه عشقی چونین ساکت نشستی


گفت
طرفدار خدای عشقم ای یار
از این عاشق کشی ها دست بردار
که کار بت پرست بی وفایی
نه من که غصمه درد جدایی

گفتم
خدارا با تو هرگز نیست کاری
که تو خود ناخدای روزگاری
به روی زورقی درهم شکسته
مثل ماهی که رو ابرا نشسته


گفت
اگر من ناخدایم با خدایم
نه کن تو از خدای خود جدای
به تو محتاجم ای یار موافق
به تو محتاجم ای همراه عاشق
به تو محتاجم ای یار موافق
به تو محتاجم ای همراه عاشق


گفتم
خدای عشق تو داره خدایی
که تو دینش گناه بی وفایی
بگو رندانه میگویی صد افسوس
تو نور ماهی و من نور فانوس
تو هشیارانه گفتی یا ز مستی
نفهمیدم که در قید چه هستی


گفت
من غرق سکوتم تو بخوان
قصه پرداز تویی
من هیچم و پوچم تو بمان
سینه و راز تویی
به تو محتاجم ای یار موافق
به تو محتاجم ای همراه عاشق


گفتم
من غرق سکوتم تو بخوان
قصه پرداز تویی
من هیچم و پوچم تو بمان
سینه و راز تویی
من رو به زبانم
دم آغاز تویی

نوشته شده در برچسب:نيوشا ضيغمي,ساعت توسط عليرضا| |

 




ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

نوشته شده در برچسب:نيوشا ضيغمي,ساعت توسط عليرضا| |

می‌پرسم  چرا  چرا  چرا

و صورتم را در دست‌هایم  پنهان می‌کنم 

چرا این دست‌ها 

نتوانستند کاری کنند 

جز پنهان کردنِ صورتم...

 

نوشته شده در برچسب:نيوشا ضيغمي,ساعت توسط عليرضا| |

مـــــــــر כֿ 

چـــیزے כֿاره بـــــہ نــام غــرور

بــرا هــمــیـטּ  هـــمــــہ  فـــکـر مــــے کــنـטּ  כֿ ِلـــِش اَز سَــنــگــــــہ 

وَگـــرنــــہ....هــزار بــار بیــشــتــَر اَز زَטּ بــــہ اِحــســاس و نــوازِش نــیازכֿاره
بــاوَر نــכֿارے؟؟؟

آهــنــگـــے غَمــگـــیـכּ تــَر اَز

صــכֿ اے گـــریــــہ ے مــرכֿ ســراغ כֿارے ...

59427_603520003001493_895211903_n.jpg

 

 



 

تو دنیا یکی هست که دنیایش تویی / روز و شب در فکر توست ، رویایش تویی /

گلی خوشبوست که عطر و بویش تویی / ماهی کوچکی است که دریایش توسس /

شمعی روشنی هست که نورش تویی / نا امیدی است که امید فردایش تویی /

دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی / خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی /

چشمانی خیره به سویی که سویش تویی / یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی .

 


 

 اگر جمله ی دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست؛

           اگر جمله ی دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست؛

                  اگر جمله ی دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست؛

              اگر جمله ی دوستت دارم پایان همه جدایی هاست؛

             اگر جمله ی دوستت دارم کلید زندان من و توست؛

        پس با تمام وجود فریاد می زنم..... دوستت دارم.


 

1344961861810299_orig.jpg

 

 

خنده هاى تــو آرزو هاى منن

 

بخند . . .

 

تا برآورده شوند . . .


ﺩﻟﻢ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﯽ ﮐﻠﻪ ﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ 

 

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﻇﻬﺮ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺁﺏ ﺩﺳﺘﺘﻪ ﺑﺬﺍ

 

ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ 

 

كسي كه وقتي پاشنه ي كفشش تو خيابون ميشكنه ،پا برهنه راه بياد ديگه!!

 

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﻪ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ

 

ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﮔﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺎﯼ

 

 

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻬﻮ ﺑﭙﺮﻩ ﺑﻐﻠﻢ ﺑﮕﻪ ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ

 

كسي كه وقتي مياد خونم اول يه سيلي بخوابونم تو گوشش و

 

لباشو گاز بگيرم

 

كسي كه وقتي نيشگونش ميگيرم از ته دل جيغ بزنه و فحش بده

 

كسي كه همش دعواي بالشتي بكنيم!!

 

يه پدر سوخته ي واقعي

 

ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﮐﻼً ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺷــــــــــﻪ ، ﯾﻪﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﺤﺾ ،مثل خودم

 

 

 

 

 

 هنوز معنای باران نفهمیدم که بر اسمان دلم باریدی

  

هنوز معنای محبت را نمی دانستم که تو در کنج دلم جای دادی

  

نمی دانم تو را به چه چیز صفت دهم

  

 با کدام گل سرخ جواب محبتهای تو را کنم

  

هنوز معنای عشق نمی دانستم که تو با عشق ورزیدن به من عشق را نشان دادی 

 

وقتی قلم در دست داشتم تا به جای گل سرخ نامه ای برایت بنویسم

  

هیچی به ذهن نمی رسید به جز اینکه بگویم

 

دوستت دارم 

 

پس فرصتی برای عاشقی من بده

 


 

 

به گرمای آغوشت عادت کردم

که سرم رو بذارم تو بغلت
بوی عطرت همه وجودم رو پر کنه
سرت رو بذاری دم گوشم نفس بکشی
با صدای نفسات مست بشم
فشارم بدی به خودت
دمه گوشم بگی "مال خودمی"

منم غرق لذت بشم

 


گرما یعنی ....

نفس های تو ....

دستهای تو .....

آغوش تو ......

من به خورشید ایمان ندارم... 

 


 

           بگذار دیوانه صدایم کنند

           بگذار بگویند مجنون

           فرقی نمی کند

           من تمام هویت خود را

           از زمانی که اسمم را دیگر صدا نزدی

           از یاد برده ام!!!


 

                                           به من نگو نمیخوام اسمی ازت بیارم...

                                     هر چی که بود تموم شد نگو دوست ندارم

                                     همش نگو نمیخوام به پای تو بسوزم ...

                                     من اشتباه کردم عاشقتم هنوزم


 

                                   پشت پا خوردم ز هر کس که گفت یار منه

                   چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه

                  هرکه دستی از محبت حلقه کرد برگردنم

                    دیدم این دست محبت .حلقه دار منه

 


 

شکستن دل دختری که عاشق توست کار ساده ایست

اگر راست میگویی..

دل دختری را بشکن که تو عاشقش هستی


 

نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند

چطور همدیگر و میشناسن

و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که

تو دیگر مرا نمیشناسی...

 


 


میرود و پشت سرش آب نمیریزم

هوای رفتن دارد

دریا هم به پایش بریزم بر نمیگردد


 
  

دمش گرم ...
                         
       باران رو میگویم

              به شانه ام زد وگفت:خسته شدی 

                                      امروز را تو استراحت کن...  

                                                             من به جایت می بارم...   

 

                

  امروز به آن هایی می اندیشم که روی شانه هایم

 

                         گریه کردند و نوبت من که شد

 

                             شانه خالی کردند...! 



Power By: LoxBlog.Com

كد ماوس